سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
 کلاه برداری به سبک زیارتی

خانومه:سلام مادر جون.

(کسی که حالش خیلی گرفته شده و منتظر یه معجزس): جانم

 خانومه:مادر جون من میخوام برم زیارت حضرت زینب(ع) اگه کاریش داری به من بگو تا بهش بگم.

طرف(انگار معجزه ای که منتظرش بوده اتفاق افتاده. زود دستشو میبره تو کیفش که قلم و کاغذ برداره اما یادش میاد که کیفشو دزدیدن)نا امیدانه رو میکنه به خانومه و میگه: بهش میگی؟

خانومه: مادر جون اگه نذری، چیزی، پولی داری بده تا بندازم واست تو ضریح.

طرف :(که هنوز دوزاریش جا نیفتاده و هنوز توحال خودشه): نمیشه بدون پول حاجت خواست.

خانومه: نه مادر جون مگه اشکنه بی روغن مزه داره.

طرف: (هاج و واج): مگه اونایی که پول ندارن حاجتشونو نمی گیرن؟

خانومه:(با یه پوز خند معنی دار) چرا میشه.خدا حاجتتو یه جای دیگه بده.

طرف:( با خودش زمزمه میکنه): روغن .....پول ...حاجت....اشکنه..

 انگا ر دوباره حالش گرفته شده بودL L


| نوشته شده توسط پر پرواز در دوشنبه 85/12/7 و ساعت 9:39 عصر | نظرات دیگران()
 
بالا